از مأمور آباد تا فرهنگ آباد
قسمت دوم
نمی دانم کجای کار می لنگد عموم مردم شهر دیگر ارزش ها برایشان مهم نیستند. در خیابان ها چیزی که نیست معروف است .ولی تا دلت بخواهد منکر فراوان است
در حال راه رفتن در خیابان اگر آدم مقیدی باشی و نامحرمی از روبروت بیاید سرت را بر می گردانی تااو را نبینی می بینی یکی دیگه اون طرفه به سوی دیگه نگاه می کنی یکی دیگه رو میبینی!!! ترس آدم اینه که سرش رو پایین بندازه ببینه یه دختر داره سینه خیز می ره کف زمین.
آقا اوضاع خراب تر از این حرفاس مثلا ماه رمضان 89 بود،ساعت یک شب با بچه های گروه فرهنگیمون رفتیم دریا شنا. چون اون موقع مسافرا لب آب نیستن(البته کاری نداریم که این همه مسافر تو ماه رمضان شمال چی کار می کردند؟؟؟!!!)در حین شنا دیدیم یه عده مسافر مست کردن و هم توی دریا و هم لب ساحل یه دایره انسانی!!! تشکیل دادن و دارن مختلت می رقصن خلاصه در گیر و دار درونم بودم که دیدم نمی تونم ادامه بدم و با بچه ها رفتیم بیرون برای تذکر دادن من باب این که بابا اگه اشتباه نکنم 32 سال پیش ما انقلابمون با دادن خون های زیادی پیروز شد نکنه اتفاقی افتاده و ما خبر نداریم
آره بی رگی داره تو این شهر مذهبی ریشه می دئونه
ادامه دارد...
کلمات کلیدی :
[ نظر:() ]